کد مطلب:149806 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:309

تعبیری شگفت انگیز
ابن قولویه از حارث اعور نقل نموده است كه حضرت علی، علیه السلام، فرمود: بابی و امی الحسین المقتول بظهر الكوفة والله كانی انظر الی الوحوش مادة اغناقها علی قبره من انواع الوحش یبكونه و یرثونه لیلا حتی الصباح فاذا كان ذلك فایاكم و الجفاء؛ [1] پدر و مادرم به فدای حسین كه در پشت كوفه، كشته خواهد شد؛ به خدا سوگند گویا می نگرم انواع وحوش را كه گردنها بر قبر او كشیده، شبانه بر او گریه كرده و مرثیه خوانی می نمایند تا صبح، فرا رسد. اكنون كه چنین است پس بپرهیزید از جفا كردن - در حق حسین -.


شگفت انگیز است كه امیرالمؤمنین، علیه السلام، نسبت به امام حسین، علیه السلام، تعبیر مخصوص یعنی؛ (بابی و امی) نموده و پدر و مادر خود را به فدای او می كند. این تعبیر، حاكی از اوج مقام و عظمت امام حسین است و چنین عبارتی در مورد كسی بكار برده می شود كه عزیزترین و محبوبترین همه ی افراد، در نظر گوینده ی آن باشد. و آنجا كه گوینده ی آن نفس قدسیه و جوهر حقیقت، امیرالمؤمنین، علیه السلام، باشد، حاكی از آن است كه جهانی از بزرگی و انسانیت به صورت امام حسین، علیه السلام، تجسم پیدا كرده و عالمی از زهد، وارستگی، تقوا، فضیلت و خداجویی در وجود پاك او جمع شده و گرد آمده است.

دومین مطلبی كه طبق این روایت، حضرت علی، علیه السلام، راجع به امام حسین، علیه السلام، فرموده است كه گویا می نگرم و می بینم انواع و اقسام حیوانات و وحوش برای حسین، گریه كرده و مرثیه سرایی و سوگواری می كنند.

آری، دید امیرالمؤمنین دید افراد عادی نیست، چشم او چشم حق بین و حقیقت نگر است، حقایق اشیا و ماورای عالم، در پیش دیدگان تیزبین مولای مؤمنان، جزء مشهودات است.چنین انسانی می فرماید گویا می بینم كه وحشیان صحرا شب را تا به صبح در عزا و سوگواری حسین می گذارنند.

اكنون، عظمت و نفوذ معنوی و پایگاه رفیع و مقام منیع حضرت


امام حسین را بنگریم كه حیوانات و وحوش كوه، دشت و صحرا نیز در عزای او سوگوارند، و عزای او را بپا می كنند.

آری، امام حسین، علیه الصلاة والسلام، انسانی است كه به اذن الله و در پرتو بندگی خداوند، متصرف در عالم وجود است و حیوانات نیز در عالم خود و در شرایط مخصوصی كه دارند، متوجه وجود مقدس امام حسین هستند و در شهادت آن حضرت، همواره غمین می باشند و اینجاست كه غفلت انسانها، جفای بزرگ و عدول از وفای به حق آن بزرگوار است.


[1] محمد بن قولويه؛ كامل الزيارات، ص 82.